ژوان نخودچی مامان وبابا

شیرمامان بای بای

وقتی که نوژان روازشیرگرفتم خیلی پشیمون شدم که چرا22ماهگی ازشیرگرفتم به بچه بعدی حتمادوسال روشیرمیدم ولی وقتی توبه دنیااومدی خیل یبه من وابسته بودی بدترازنوژان ومن خیلی اذیت میشدم ولی خوبیش این بودکه یادگرفته بودم به توخوابیده شیرمیدادم وقتی آنارفت شمال تاجراحی کنه ماهم چندروزی روخونه خاله مهمومن بودیم که مصادف بودباماه رمضان . بهنازخاله گفت الان که اومدی اینجابهترین موقعیته که ازشیربگیریش چون سرش گرمه منم تصمیم گرفتم توراازشیربگیرم بنابریان 11خرداد97ازساعت 12ظهربه بعددیگه بهت شیرندادم چون داروی تلخ رده بودم میگفتی ترشه ازشیرگرفتن توخیلی سخت بوددرسته هروقت شیرمیخواستی میگفتم بیاولی وقتی یادت میومدمیگفتی ترشه ولی شبهاوروزهاخیلی اذیت میکردی مخص...
27 مرداد 1397

ژوانی من

به دلیل اینکه رمزوبلاگ ژوان روفراموش کردم مجبورم مدتی دراینجابنویسم تااین هم فراموش نشه : 15ماهگی: 10بهمن مشاین : ماشی   11بهمن: سلام : سلا    14بهمن : آبجی پاشو: آجی بوشو، مامان بلندشو: مامان بلشو 20بهمن : هویج راریزکردی وریختی زمین گفتم کی ریخته گفتی آجی ، زن عمودعوات کردتوهم گفتی ا   خاله : آله    16ماهگی:  28بهمن بهت گفتم شیرمیخوری گفتی آره ازاون به بعدچیزی راکه بخواهی میگی آله   به شکلات میگی شوکو 6اسفند: روی عروسک خوابیده بودی ومیگفتی نی نی شلام وتندوتندبوسش میکردی  هرچی که مال توباشه میگی منی یعنی مال منه  8اسفند: به کلاه نوژان نگاه کردی وگف...
27 مرداد 1397
1